محل تبلیغات شما

اولیانا یکی از آثار مشهور و کلیدی دیویدممت،نمایشنامه نویس مشهور آمریکایی است.

این نمایشنامه را به تازگی خوانده ام و از آغاز تا انتهای آن لحظه به لحظه موضوعات مهمی از حیث جامعه شناسی،انسان شناسی،ت و فلسفه به مخاطب القا می شود.به صورتی که گاهی اوقات می تواند حوصله ی مخاطب را سر ببرد و او خواستار اتمام این همه تعلیق در نمایشنامه باشد اما مطمینا در حالت اجرا می تواند تبدیل به نمایشی تمام عیار شود که مخاطب را یک ساعت میخکوب کند و به او القا کند که تو باید چیزهایی را بدانی که فکر می کنی می دانی اما در اصل نمی دانی و شاید بعد از این هم از دانستن آنها باز بمانی.

اوليانا گويي مي خواهد يادآور اين نكته باشد كه هرزمان كه از كار خود مطمين بودي و در انجام آن دچار هيچ شك و ترديدي نباشي،دقيقا در همان موقعيت است كه دچار سيلي از مشكلات خواهي شد؛دقيقا همان جايي كه جان هيچ فکر نمي كرد دخترك احمقي هم چون كارول برايش پرونده سازي كند و زندگي اش را به آشوب بكشاند اما كارول ناگهان برگ برنده را رو كرد و همه چيز را به هم ريخت.

دقیقا همان جای نمایشنامه بود که درام آغاز شد.از آغاز تا پرده ی دوم مخاطب گیج روابط نامعلوم آن دو می شود.نه می شود اسمش را روابط استاد و شاگردی نامید و نه عاشق و معشوق!

آن دو با هم جرو بحث می کنند بدون آنکه بدانند دقیقا چه می خواهند.

جان،کارول را لمس می کند اما این عمل فقط برای لذت بردن است.او کارول را دوست ندارد اما در عین حال فکر می کندکه حماقت او می تواند برایش سودآور باشد.

از آن طرف در پرده ی اول کارول آنچنان که در پرده ی دوم و سوم است،نسبت به جان گارد نمی گیرد و مخاطب در خواب خرگوشی فرو می رود. اما طوفان اصلی از پرده ی دوم شروع می شود.هم جان و هم مخاطب ناگهان دچار شوک عجیبی می شوند. تنها کسی که بی هیچ ترس و شگفتی دست به سینه ایستاده است کارول است.کارول می خواهد استادش را تنبیه کند.میخواهد به او بفهماند که آنقدرها هم که نشان داده بود،خنگ و دست و پاچلفتی نیست.

او تحصیل کردن و دانشگاه را به ظاهر دوست دارد و اگر کسی به این مقوله توهین کند باید تنبیه شود.

جرم جان حتی بیشتر از اینهاست.جان استادیست که راجع به محیطی که در آن کار می کند بد و بیراه می گوید و البته پا روی اخلاقیات می گذارد و می خواهد به دانشجوی خود کند.

، کلمه ایست که به تنهایی بار معنایی رعب انگیزی دارد.آیا واقعا جان قصد چنین کاری را داشت؟

می شود گفت هم آره و هم نه.او دست هایش را روی شونه کارول می اندازد شاید این یک نشانه ی جنسی باشد که کارول را به این سو بکشاند.

از طرف دیگر هم می توان این لمس کردن غیر متقربه را عملی دوستانه و بی هیچ غرضی دانست.

اگر از جان بپرسید که منظورش از این عمل چه بوده،مطمینا هیچ جوابی برای آن ندارد.

کاراکتر جان به گونه ای طراحی شده است که مخاطبش می تواند به سستی ذاتی اش پی ببرد.

جان هیچ چیز نمی داند.او طوطی وار می گوید:من عاشق شغلم هستم اما او هیچ حسی نسبت به آن ندارد.از آن طرف مدام تاکید می کند که سیستم آموزش عالی معقوله ی مزخرفی است اما باز هم هیچ ایمان قلبی به آن ندارد.او فقط چیزهایی را می گوید تا نشان دهد صاحب فکر است.

تاثیرگذاری این نمایشنامه را می توان در پایان آن یافت؛جایی که بحثشان تا حدی بالا می گیرد که کار به خشونت می رسد.جان،کارول را کتک می زند و کارول از این رفتار آنی و عجیب شوکه می شود.تا حدی که گویی هیچ دردی را احساس نمی کند و همین موضوع میتواند بر روی هر مخاطب عامی تاثیر بگذارد.

جملات پایانی بسیار عادی است. برعکس جملات قبل از کتک کاری که بسیار تند و تیز است و همین موضوع کفر جان را در می آورد اما بعد از آن اتفاق،هم جان و کارول آرام می شوند؛ گویی همه ی دلخوری ها و اتفاقاتی که بینشان افتاده رفع می شود.

این نمایشنامه به مخاطب خود نشان می دهد که پس از هر نقطه ی اوجی یک سرازیری آغاز می شود.نوک قله می توان سودبخش یا مضر باشد اما پایین آمدن از آن همیشه مفید است چرا که انسان را به سمت اعتدال پیش می برد.

نمایشنامه اولیانا شرافت را ستایش می کند؛شرافت که مانند هر ویژگی خوبی با میانه روی ایجاد می شود.

شاید گفتن این جمله کلیشه ای به نظر بیاید اما خوبی و بدی،عشق و تنفر و یا هر دو صفت متضادی با یک مرز باریک از هم جدا می شوند. مفهومی که در این اثر بارها با آن مواجه می شویم.

اولیانا را بخوانید چراکه جولانگاه یک زندگی عادی است که از بعد عادی بودن فراتر می رود و جنبه های مهم تری را نشان می دهد.

پی نوشت:اگر این نمایشنامه را نخواندید و یا ورژنی از آن را روی صحنه تیاتر ندیدید،بهتر است این مطلب را نخوانید. اما من در اتنها نوشتم که اگر این طور هم باشد، این مطلب را بخوانید چراکه احتمالا بعد از خواندن این نوشته، به سراغ اصل آن خواهید رفت.

طولانی اما جان سخت! (درباره ی رمان دزیره)

اولیانا،نمایشنامه ای در مدح شرافت

خداحافظ آقای چیپس( برای بدرود گفتن زود بود آقای چیپس!)

هم ,جان ,ی ,کند ,کارول ,مخاطب ,می شود ,را به ,از آن ,پرده ی ,می تواند

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها